خودپسندى
الاعجاب یمنع من الازدیاد
ح/ 167
ترجمه: خودپسندى، مانع از پیشرفت و رسیدن به کمال است.
شرح: یکى از بزرگترین عیبهایى که بعضى افراد دچار آن هستند، غرور و خودپسندى است. خودپسند، یعنى کسى که خود را، در همه چیز، برتر و بالاتر از همه مردم مىداند، و خیال مىکند که هیچ کس در علم و دانش و درک و شعور، به پاى او نمىرسد.
شخصى که دچار این عیب بزرگ باشد، از دو جهت لطمه مىخورد و صدمه مىبیند. نخست، از این جهت که: چون خود را بزرگترین و برترین عاقلان و دانشمندان می داند، دیگر لازم نمىبیند که دنبال تحصیل علم و دانش، برود. به این صورت، از آموختن باز مىماند، و در همان مرحلهیى که هست، در جا مىزند، و دیگر بالاتر و پیشتر نمی رود.
علاوه بر این، شخص خود پسند، چون کسى را عاقلتر و و دانشمندتر از خود نمىداند، هنگامى که برایش مسئله و مشکلى پیش مىآید، با هیچکس مشورت نمی کند، و از افراد عاقلتر و دانشمندتر از خودش، راهنمایى نمىخواهد. و به این صورت، از حل مسائل و مشکلات، و گشودن راههاى بسته زندگىاش، عاجز مىماند، و همواره، در میان گرداب مشکلات و گرفتاریها دست و پا مىزند، و هیچگاه نمىتواند راههاى پیشرفت و ترقى را پیدا کند و به سوى کمال گام بردارد.
اکرام خویشاوندان
و اکرم عشیرتک...
نامه/ 31
ترجمه: اقوام و خویشاوندانت را گرامى و عزیز بدار.
شرح: امام علیهالسلام، در این جمله زیبا و پر معنى، ما را به حفظ و رعایت «صله رحم» دعوت کرده است.
درباره «صله رحم» در قرآن و روایات اسلامى، سفارش فراوان شده است، تا جایى که ترک آن- یعنى بجا نیاوردن صله رحم- از گناهان بزرگ به شمار آمده است. معناى «صلهرحم» آن است که: انسان، با اقوام و خویشاوندان خود، مناسبات و رفت آمدهاى سالم و صمیمانه داشته باشد، با مهربانى و لطف و گرمى، به دیدار و احوالپرسى آنها برود، در حل مشکلات و رفع گرفتاریهاى آنان شرکت کند و هنگامى که آنها مشکل و نیازى داشته باشند، از کمک کردن به آنها خوددارى نورزد.
در این باره، امام علیهالسلام، با زیباترین و موثرترین بیان، ما را، بیش از پیش از پیش، به اهمیت و ارزش معاشرت با خانواده و خویشاوند، متوجه نموده است.
طبق فرموده امام علیهالسلام، خویشاوندان، همانند پر و بالى هستند که ما، به کمک آنها قدرت پرواز پیدا می کنیم و می توانیم به آسانى به سوى هدفهاى خود برویم. در حالیکه بدون داشتن پر و بال یعنى بدون داشتن خانواده دلسوز و مهربان و یارى دهنده قادر به پرواز نخواهیم بود و به این زودیها، به هدفهاى خود نخواهیم رسید.
از نظر دیگر، ما همچون شاخه و برگ درختى هستیم، که ریشههاى آن را، اقوام و خویشاوندان ما تشکیل مىدهند، و در حقیقت، اصالت و پا برجایى ما، به آنها بستگى دارد. و همچنین، خویشاوندان، همانند دستهاى ما هستند، که بوسیله آنها، دشمنان را از خود دور مىسازیم، و نیز، هدفهاى خود را به چنگ می آوریم.
به این ترتیب، اگر ما با خانواده و خویشاوندان خود رفت و آمد داشته باشیم، و با مهربانى و نیکدلى و صمیمیت معاشرت کنیم، همیشه در جریان کارها و مشکلات و مسائل زندگى یکدیگر خواهیم بود، و در هنگام گرفتاریها، به کمک همدیگر خواهیم شتافت و از نیروهاى یکدیگر، براى حل مشکلات و سازندگى در راه زندگى یکدیگر، کمک خواهیم گرفت.
و البته، اینها همه به شرطى درست خواهد بود، که براى رفت و آمد و صمیمیت و کمک خواهى، خویشاوندان مومن و متدین و با تقواى خود را انتخاب کنیم. چون خویشاوندى که دین و ایمان محکم و تقواى اسلامى نداشته باشد، جز ضرر و زیان و ایجاد ناراحتى و گرفتارى بیشتر، تاثیرى در زندگى ما نخواهد داشت.
بزرگترین عیب
اکبر العیب ان تعیب ما فیک مثله.
ح/ 353
ترجمه: بزرگترین عیب آن است که: عیبى را که خود نیز دارى، در دیگران، عیب بشمارى.
شرح: کسانى هستند که عیب و ایرادى را که در اعمال و رفتار خودشان وجود دارد، نمىبینند و به حساب نمىآورند، اما همینکه آن عیب را، در شخص دیگرى ببینند، زبان به عیبجویى و انتقاد باز مىکنند، و همه جا و پیش همه کس، از عیب آن شخص سخن مىگویند.
براى مثال: گاهى کسى را مىبینیم، که براى حقوق انسانى دیگران، ارزش قائل نیست، حق مردم را پایمال مىکند، دستمزد کارى را که دیگران برایش انجام دادهاند نمىدهد، یا کم و با تاخیر مىدهد، قول و قرارهاى خود را به هم مىزند، و وعدههایى را که به مردم داده است انجام نمىدهد. اما همین شخص، به محض آنکه دیگرى، کمترین حق او را پایمال کند، یا دستمزدش را یک ریال کمتر یا یک روز دیرتر بدهد، یا با او مختصرى بد قولى کند، یا وعدهیى را که
به وى داده است انجام ندهد، فریادش به آسمان مىرود، و همه جا، از آن شخص، عیبجوئى و انتقاد مىکند. شاعرى، در همین معنى گفته است:
ببرى مال مسلمان و چو مالت ببرند داد و فریاد برآرى که: مسلمانى نیست!
امام علیهالسلام مىفرماید: این خود، بزرگترین عیب است که تو، عیبى را در مردم ببینى و آن را زشت و ناپسند بشمارى و زبان به انتقادش بگشایى، در حالیکه خودت نیز، شبیه همان عیب را داشته باشى، ولى به آن توجه نکنى.البته، منظور امام این نیست که وقتى در دیگران عیبى را دیدى که خودت نیز شبیه آن عیب را دارى، همین کافى است که عیب دیگران را به زبان نیاورى، و در عوض، عیب خودت نیز، سر جایش باقى بماند. بلکه، منظور این است که وقتى، عیب دیگران، باعث ناراحتى ما شد، هوشیار باشیم و فورا به خود آئیم و ببینیم که آیا خود ما نیز، آن عیب را داریم یا نه؟ و اگر دیدیم که خودمان نیز، داراى همان عیب هستیم، در صدد بر طرف کردن آن برآئیم، زیرا آن عیب، همانطور که در وجود دیگران، ما را ناراحت کرده است، در وجود ما نیز باعث ناراحتى دیگران خواهد شد.
بنیاد نهج البلاغه هیات تحریریه
نظرات شما عزیزان: